English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4957 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sponsorship U عهده گیری اعانت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustenance U اعانت
sustentative U اعانت دهنده
undertake U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertaken U عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
responsibility U عهده
undertaking U عهده
on U عهده
responsibilities U عهده
responsible U عهده دار
incumbency U عهده داری
undertaking U به عهده گرفتن
entrusted U عهده دار
charge U عهده داری
charge U عهده دارکردن
charges U عهده دارکردن
charges U عهده داری
copings U از عهده برامدن
to be incapable U از عهده بر نیامدن
charged U عهده دار
acquit از عهده برآمدن
afford از عهده برآمدن
afforded U از عهده برامدن
affording U از عهده برامدن
affords U از عهده برامدن
cope U از عهده برامدن
coped U از عهده برامدن
take out U از عهده برامدن
take over U به عهده گرفتن
copes U از عهده برامدن
charge some one with U به عهده کسی گذاشتن
draw U کشیده شدن عهده
guarantee U عهده دار شدن
guarantees U عهده دار شدن
be up to U به عهده کسی بودن
assumes U عهده دار شدن
assume U عهده دار شدن
draws U کشیده شدن عهده
guaranteed U عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . U از عهده من خارج است
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
drawn on U کشیده شدن عهده
stand U عهده دارشدن موقعیت
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
emprise U تقریر عهده دار شدن
draw on U عهده کسی برات کشیدن
answer U جواب دادن از عهده برامدن
answered U جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account U حقوق گمرکی به عهده خریداراست
hold the fort <idiom> U از عهده کاری شاق برآمدن
answering U جواب دادن از عهده برامدن
answers U جواب دادن از عهده برامدن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
carrier's risk U خطرات به عهده حمل کننده
caveat subscriptor U مسئولیت به عهده عضو میباشد
acquitting U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
monopolylogue U نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
acquits U از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
owner's risk U خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
the burden of proof rests with U اثبات ادعا بر عهده مدعی است
to bear any customs duties U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
the burden of proof rests of claimant U بار اثبات بر عهده شاکی است
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
To assume office . U عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
see one's way clear to do something <idiom> U احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
He wI'll give a good account of himself. U خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
(in) charge of something <idiom> U مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
carry the ball <idiom> U قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
to bear all customs duties and taxes U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
bisque U امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
I shall personally undertake tht you make a profit. U من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair U تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary U کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty. U درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
tackled U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
tackles U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling U از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
at owner's risk U معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
device U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
devices U برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
profit centre U قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
answering machine U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machines U نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
place utility U استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu U LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertake U متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes U متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken U متعهد شدن عهده دار شدن
point voting system U سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
dedicated U کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
close corporation U شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
paging U فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
skimmed U کف گیری
bias U سو گیری
exorcisms U جن گیری
recapture U پس گیری
biases U سو گیری
skims U کف گیری
monogyny U یک زن گیری
catch U بل گیری
dewatering U اب گیری
exorcism U جن گیری
retractaion U پس گیری
resumption U از سر گیری
recapturing U پس گیری
recaptures U پس گیری
recaptured U پس گیری
skim U کف گیری
lutation U گل گیری
scorification U کف گیری
recature U پس گیری
luting U گل گیری
sampling U نمونه گیری
nitrification U ازت گیری
modules U اندازه گیری
nitrification U نیتروژن گیری
noise suppression U پارازیت گیری
module U اندازه گیری
crabber U خرچنگ گیری
renouncement U کناره گیری
coring U مغزه گیری
retired ness U کناره گیری
monogyny U یک جفت گیری
dial up U شماره گیری
corf U سبدماهی گیری
ensued U پی گیری کردن
ensues U پی گیری کردن
coring U نمونه گیری
recruitment U سرباز گیری
recruitment U توان گیری
samplery U نمونه گیری
river capture U رود گیری
rigorousness U سخت گیری
to hug oneŠs chains U بغل گیری
removal of slag U شلاکه گیری
decarburization U کربن گیری
interpolation U درون گیری
measurement U اندازه گیری
modeling U سرمشق گیری
paralytic disability U زمین گیری
integration U انتگرال گیری
sternly U با سخت گیری
demission U کناره گیری
decalcification U کلسیم گیری
piscatology U فن ماهی گیری
decoction U عصاره گیری
declipping U لکه گیری
measurements U اندازه گیری
removal of phosphorus U فسفر گیری
removal of cinder U تفاله گیری
number dialling U شماره گیری
originationu U سرچشمه گیری
ensue U پی گیری کردن
interpolations U درون گیری
criticalness U خرده گیری
punctiliousness U نکته گیری
dephosphorization U فسفر گیری
deoxidation U اکسیژن گیری
decision making U تصمیم گیری
damage control U اسیب گیری
decoppering U مس گیری کردن
gaging U اندازه گیری
lodgment U موضع گیری
measurer U اندازه گیری
renunciation U کناره گیری
attrition U کناره گیری
luting U درز گیری
palsy U زمین گیری
lodgement U موضع گیری
cavil U خرده گیری
against time U تایم گیری
wrestling U کشتی گیری
metering U اندازه گیری
garth U سد یا بندماهی گیری
halieutics U ماهی گیری
amphimixis U جفت گیری
i am in a bad f. U بد گیری امدم
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
2interfereometry
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1Formation Process
1bioconjugate composed of controlled release polymer nanoparticles
3biotargeted
2high dimentional task solution space
3معنی کلمه retraction چیست؟
0از عهده چیزی بر برآمدن
0به عهده کسی بودن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com